کد مطلب:36554 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:191

تقدیر الهی سر خداوند است











از حضرت امیرالمومنین (ع) نقل كردیم، تقدیر سر خداوند است و با تكلف نباید به گشودن این سر اقدام نمود.[1] دنباله كلام امام را پی می گیریم:

[صفحه 73]

و اعلم یا بنی ان احدا لم ینبی ء عن الله كما انبا عنه الرسول صلی الله علیه و آله، فارض به رائدا. و الی النجاه قائدا، فانی لم الك نصیحه. و انك لن تبلع فی النظر لنفسك- و ان اجتهدت- مبلغ نظری لك:

فرزندم بدان كه هیچ كس مانند پیامبر اسلام از خدا خبر نداده است. او را راهبر خود گیر و برای یافتن نجات به او اقتدا كن. این نصیحت من گزاف و بیهوده نیست و من هیچ موعظه و نصیحتی را از تو دریغ ننموده ام. بدان كه هر قدر بكوشی، نمی توانی بدان پایه و عمق درباره ی خودت بیندیشی كه من به آن رسیده ام.

بعد از این مطلب ایشان دلیلی را برای وحدت خداوند ذكر می كنند كه از جنس دلایل حكیمان نیست، این دلیل ساده، عقل پسند و شبه استقرایی است:

و اعلم یا بنی انه لو كان لربك شریك لاتتك رسله و لرایت آثار ملكه و سلطانه و لعرفت افعاله و صفاته و لكنه اله واحد كما وصف نفسه:

پسرم بدان كه اگر خدای دیگری در عالم بود، حتما پیامبرانی می فرستاد و نشانه های پادشاهی و قدرت او را می دیدی و به افعال و صفات او راه می بردی. لكن (می بینی كه پیامبری از جانب خدای دیگری نیامده است لذا) خدا، همانگونه كه خود را وصف كرده، واحد است و شریكی ندارد.

ظاهر این استدلال ساده است و از استحكام خاصی نیز برخوردار است. ولی فلاسفه و متكلمان هیچ كدام از این راه و حدت واجب الوجود را اثبات نكرده اند. البته در جاهای دیگر نهج البلاغه ادله ی دیگری بر وحدت خدا و توصیف باری آمده است كه صبغه برهانهای فلسفی را دارد. مانند:

[صفحه 74]

بتشعیره المشاعر عرف ان لا مشعر له و بمضادته بین الامور عرف ان لا ضد له:

(نهج البلاغه، خطبه 186)

با نهادن قوه ی ادراك- در انسان- معلوم گردید كه او را مركزی برای ادراك نیست و از اینكه برخی آفریده ها را ضد دیگری آفرید، نبودن ضدی برای او دانسته گردید.

چنین بیانات فلسفی، بعدها الهام بخش عده ای از فلاسفه گردید.


صفحه 73، 74.








    1. (و سئل عن القدر فقال) طریق مظلم فلا تسلكوه و بحر عمیق فلا تلجو و سر الله فلا تتكلفوه. نهج البلاغه، كلمات قصار 287). از او درباره قدر پرسیدند فرمود: راهی است تیره آن را مپیمایید و دریایی است ژرف بدان در میایید و راز خداست برای گشودنش خود را مفرسایید.